پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار می کرد. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه می رفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون… بعد از یک ماه پسرک مرد… وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد
دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده… دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد… می دونی چرا گریه می کرد؟ چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی می گذاشت و به پسرک می داد!
عاشقانه ولی ساده.............../!؟...
برچسب : نویسنده : محمود teyami بازدید : 253
دلم ساعتی می خواهد...
که مانده باشد روی ساعتهای با تو
بودن...
عاشقانه ولی ساده.............../!؟...
برچسب : نویسنده : محمود teyami بازدید : 255
برچسب : نویسنده : محمود teyami بازدید : 281
یه غمی هست که بچه های آخر بیشتر درکش می کنن، غم به مرور زمان کم شدن آدم های سر سفره!!!!!!!!!!!!!
عاشقانه ولی ساده.............../!؟...برچسب : نویسنده : محمود teyami بازدید : 312